«از نیشابور تا بلخ» عنوان برنامهای است که چهارشنبه، ۲ اسد/مرداد ۱۳۹۸ از سوی بنیاد امیرخسرو بلخی با همکاری کانون موسیقی دانشگاه فردوسی در فرهنگسرای غدیر برگزار شد.
مسئول بنیاد امیرخسرو بلخی که سالهاست این مجموعه را با هدف زنده نگهداشتن فرهنگ غنی برای نسلی که در ایران و کشور همسایه به دنیا آمده است، مدیریت میکند، گفت: ضرورت معرفی فرهنگ و هنر اصیل افغانستانی ایجاب میکرد هر از گاهی گردهمایی با حضور هنرمندان افغان و ایرانی در حوزههای مختلف انجام شود.
موحد هدف از برپایی این نشستها را ایجاد اتحاد، همدلی و همفکری بین هنرمندان ایرانی و افغانستانی دانست و افزود: افزایش سطح کیفی موسیقی اصیل که به نام خراسان بزرگ شهره است و ایجاد پل فرهنگی بین هنرمندان دو کشور یا دو ملت از هم جدا افتاده، از دیگر اهداف این بنیاد به شمار میرود.
وی به حضور استادان بنام حوزه ادبیات و موسیقی نظیر استاد محمدکاظم کاظمی در «بیدلشناسی» و استاد مظفری در « مثنویخوانی» اشاره کرد و گفت: خوشبختانه در همین ۲ ماه که از اجرای این برنامه گذشته است، حضور افراد صاحبنام آن را پرمخاطب کرده است. وی گفت: در این برنامه سعی شده است وضعیت اجتماعی افغانستان نیز برای شرکتکنندگان به تصویر کشیده شود و در همین راستا تعدادی تصویر در نگارخانه فرهنگسرای غدیر در معرض دید عموم قرار گرفت.
موحد همچنین از اجرای برنامه مشابه «از بلخ تا نیشابور» خبر داد و افزود: بنیاد امیرخسرو بلخی با دانشگاه اقبال لاهوری برای اجرای برنامهای مشابه آن در تعامل است که به شکل پررنگتر و پربارتر اجرا خواهد شد.
تعابیر مختلف از وطن
سلمان ساکت، رئیس مرکز اسناد و مفاخر دانشگاه فردوسی مشهد، درباره وطن و معنای آن گفت: شعرای کهن و ادبای قدیمی ما در سرزمین ایران بزرگ فرهنگی، وطن را به گونههای متفاوتی تعریف کردهاند.
بهگفته او، در دوره خردگرایی و دوره نخست ادبیات ما، وطن به معنای ایرانشهر مطرح میشود؛ یعنی کلیت سرزمینهایی که حول یک فرهنگ و تاریخ مشترک گردهم آمدهاند و به عنوان ایران شناخته میشوند. این پژوهشگر، تعبیر دوم از وطن را برگرفته از تعالیم اسلامی دانست. بهگفته او در این تعبیر، سرزمینهای مسلماننشین، یک وطن تلقی میشوند؛ انگارهای که از دوره غزنویان و سلجوقیان به بعد شکل گرفته و بر سرزمینهای اسلامی تاکید داشته است. براساس گفتههای ساکت، در دیگر تعبیری که از وطن میان ادبا و مشاهیر وجود داشته، وطن اصلی همه ما عالم ملکوت معرفی شده است؛ جایی که از آنجا آمدهایم و همه به آنجا بازمیگردیم.
سلمان ساکت، رئیس مرکز اسناد و مفاخر دانشگاه فردوسی مشهد، درباره وطن و معنای آن گفت: شعرای کهن و ادبای قدیمی ما در سرزمین ایران بزرگ فرهنگی، وطن را به گونههای متفاوتی تعریف کردهاند.
بهگفته او، در دوره خردگرایی و دوره نخست ادبیات ما، وطن به معنای ایرانشهر مطرح میشود؛ یعنی کلیت سرزمینهایی که حول یک فرهنگ و تاریخ مشترک گردهم آمدهاند و به عنوان ایران شناخته میشوند. این پژوهشگر، تعبیر دوم از وطن را برگرفته از تعالیم اسلامی دانست. بهگفته او در این تعبیر، سرزمینهای مسلماننشین، یک وطن تلقی میشوند؛ انگارهای که از دوره غزنویان و سلجوقیان به بعد شکل گرفته و بر سرزمینهای اسلامی تاکید داشته است. براساس گفتههای ساکت، در دیگر تعبیری که از وطن میان ادبا و مشاهیر وجود داشته، وطن اصلی همه ما عالم ملکوت معرفی شده است؛ جایی که از آنجا آمدهایم و همه به آنجا بازمیگردیم. این استاد دانشگاه درباره دیگر تعبیر وطن نیز اینگونه توضیح داد: بعد از حمله مغول با کوچ بسیاری از نویسندگان و شاعران، تعبیر دیگری از وطن مطرح شد.
آنها در نوشتههای خودشان، وطن را جایی معرفی کردند که آنجا سکنا گزیدند. ساکت، نگاه دیگر به وطن را بحث زادگاه و زادبوم دانست: «نگاهی که نمونه بارزش را در شعرهای سعدی و حافظ میتوان دید.» این پژوهشگر با پایان صحبتهایش درباره مفهوم وطن، سوالی درباره نسبت ایران و افغانستان مطرح کرد: «حال سوال من این است که نسبت ما با افغانستان براساس این تعبیرها چیست؟» ساکت با اشاره به تاریخ و فرهنگ مشترک دو کشور افغانستان و ایران گفت: در ۵۰ سال اخیر با وجود تمام تلاشهایی که استکبار جهانی برای جداکردن تاریخ این دو کشور به کار بست، وجود افراد شاخصی از هر دو کشور چون عبدالحی حبیبی، نجیب مایل هروی، محمود فرخ و دکتر شفیعی کدکنی، همچنان پیوند تاریخی و فرهنگی میان این دو کشور را حفظ کرده است.
این استاد دانشگاه درباره دیگر تعبیر وطن نیز اینگونه توضیح داد: بعد از حمله مغول با کوچ بسیاری از نویسندگان و شاعران، تعبیر دیگری از وطن مطرح شد.
آنها در نوشتههای خودشان، وطن را جایی معرفی کردند که آنجا سکنا گزیدند. ساکت، نگاه دیگر به وطن را بحث زادگاه و زادبوم دانست: «نگاهی که نمونه بارزش را در شعرهای سعدی و حافظ میتوان دید.»
این پژوهشگر با پایان صحبتهایش درباره مفهوم وطن، سوالی درباره نسبت ایران و افغانستان مطرح کرد: «حال سوال من این است که نسبت ما با افغانستان براساس این تعبیرها چیست؟» ساکت با اشاره به تاریخ و فرهنگ مشترک دو کشور افغانستان و ایران گفت: در ۵۰ سال اخیر با وجود تمام تلاشهایی که استکبار جهانی برای جداکردن تاریخ این دو کشور به کار بست، وجود افراد شاخصی از هر دو کشور چون عبدالحی حبیبی، نجیب مایل هروی، محمود فرخ و دکتر شفیعی کدکنی، همچنان پیوند تاریخی و فرهنگی میان این دو کشور را حفظ کرده است.
ادب و هنر؛ مهمترین راه همدلی
سید ابوطالب مظفری، شاعر افغانستانی، دیگر فردی بود که در جلسه «از نیشابور تا بلخ» سخن گفت.
به گفته او، ایران و افغانستان تاریخ و فرهنگ مشترک چند هزار ساله دارند اما وقتی به ذهنیت نسل امروز مراجعه کنیم، میبینیم که این مسائل مشترک، باعث یگانگی دو کشور نشده است. مظفری سرچشمه این حس بیگانگی میان دو کشور را میراث رژیمهای قبلی ایران و افغانستان دانست.
هرچند که به نظر او در ۴۰ سال بعد از انقلاب و با مهاجرت افغانستانیها این حس بیگانگی کمی کمرنگتر شده، حس بدبینی و ترس همچنان در سالهای اخیر به نسلهای جدید تزریق شده است: «ما نسلی هستیم که جنگ و انقلاب را از سرگذراندیم و ادعا داریم به بلوغ رسیدهایم، بنابراین باید از سنتهای دیرپایی که در روان ما شکل گرفته است، دور شویم.»
به نظر این شاعر، برای ایجاد همدلی میان دو کشور ایران و افغانستان، مجرای نفوذ زیادی وجود دارد: «مهمترین راه ایجاد همدلی میان دو کشور، زبان مشترک ادبیات و هنر است؛ چون زبان سیاست و ایدئولوژی، خواه ناخواه ما را از هم دور میکند، پس چه بهتر است که ما از موسیقی و شعر و هنر شروع کنیم.»
او همچنین با اشاره به اجرای موسیقی در مراسم از نیشابور تا بلخ گفت: موسیقیای که ما امروز میشنویم، همان زبانی است که بدون درنظر گرفتن مسائل سیاسی و اقتصادی با روان ما سر و کار دارد؛ موسیقیای که همه ما از آن لذت میبریم، از این رو باید این اتفاق را پاس داشت.
سید ابوطالب مظفری، شاعر افغانستانی، دیگر فردی بود که در جلسه «از نیشابور تا بلخ» سخن گفت.
به گفته او، ایران و افغانستان تاریخ و فرهنگ مشترک چند هزار ساله دارند اما وقتی به ذهنیت نسل امروز مراجعه کنیم، میبینیم که این مسائل مشترک، باعث یگانگی دو کشور نشده است. مظفری سرچشمه این حس بیگانگی میان دو کشور را میراث رژیمهای قبلی ایران و افغانستان دانست.
هرچند که به نظر او در ۴۰ سال بعد از انقلاب و با مهاجرت افغانستانیها این حس بیگانگی کمی کمرنگتر شده، حس بدبینی و ترس همچنان در سالهای اخیر به نسلهای جدید تزریق شده است: «ما نسلی هستیم که جنگ و انقلاب را از سرگذراندیم و ادعا داریم به بلوغ رسیدهایم، بنابراین باید از سنتهای دیرپایی که در روان ما شکل گرفته است، دور شویم.»
به نظر این شاعر، برای ایجاد همدلی میان دو کشور ایران و افغانستان، مجرای نفوذ زیادی وجود دارد: «مهمترین راه ایجاد همدلی میان دو کشور، زبان مشترک ادبیات و هنر است؛ چون زبان سیاست و ایدئولوژی، خواه ناخواه ما را از هم دور میکند، پس چه بهتر است که ما از موسیقی و شعر و هنر شروع کنیم.»
او همچنین با اشاره به اجرای موسیقی در مراسم از نیشابور تا بلخ گفت: موسیقیای که ما امروز میشنویم، همان زبانی است که بدون درنظر گرفتن مسائل سیاسی و اقتصادی با روان ما سر و کار دارد؛ موسیقیای که همه ما از آن لذت میبریم، از این رو باید این اتفاق را پاس داشت.
نوای دلآهنگ رباب
بعد از مراسم سخنرانی، قسمت اصلی برنامه با طنین نوای ساز وحید دلآهنگ در سالن فرهنگسرای غدیر آغاز شد.
او با تشویق مردم ماهرانه رباب مینواخت و طبلهنوازان عبدالسمیع دلآهنگ و شهاب حسین او را همراهی میکردند. آنها بخش اول اجرایشان را به نواختن ترانههای فولکلور افغانستان اختصاص دادند؛ ترانههایی که هم برای افغانها و هم ایرانی خاطرهانگیز بود. در میان آهنگهایی که در این بخش اجرا شد، ترانههای معروف «دا زمونگ زیبا وطن» «ملا محمدجان»، «یا مولا» و با تشویق بیامان تماشاگران همراه شد و صدای زمزمه حاضران با ترانه «ملا ممدجان» شور و حال متفاوتی به سالن اجرا داده بود. بخش دوم اجراهای این گروه به بداههنوازی و پرسش و پاسخی میان ساز طبله و رباب اختصاص داشت. گویی دو ساز با یکدیگر پای گفتوگویی عاشقانه نشسته بودند.
در این گفتوگو هنرنمایی طبلهنواز جوان، حاضران در سالن را آنچنان به وجد آورده بود که بیامان او را تشویق میکردند. از طرف دیگر زخمههای دلآهنگ بر ساز رباب آنچنان قوی و قدرتمندانه بود که انگار میخواست پیوندی ناگسستنی میان حس و حال تکتک افراد حاضر در سالن از ایرانی تا افغانستانی ایجاد کند.
اجرای سه نوازنده افغان در میان انبوه تشویقهای سالن پر از جمعیت فرهنگسرای غدیر مشهد در نهایت به پایان رسید؛ اجرایی که نه تنها مرزهای جغرافیایی را، که گویی میخواست مرز محدودیت موسیقی مشهد را نیز کمرنگ کند.